علی شیبانی ، سیده فاطمه مولانا و حجت حصاری – هنرجویان برتر موضوع نوشت 1 – کارگاه یاغیانه – دوره 4
نفرات برتر چالش موضوع نوشت کارگاه شعر و ترانه یاغیانه - حجت حصاری - سیده فاطمه مولانا - علی شیبانی
نفرات برتر چالش موضوع نوشت کارگاه شعر و ترانه یاغیانه - حجت حصاری - سیده فاطمه مولانا - علی شیبانی
علی شیبانی ، سیده فاطمه مولانا و حجت حصاری
هنرجویان برتر موضوع نوشت ۱
کارگاه یاغیانه – دوره ۴
“موضوع برگزیده برای این چالش:
حرف های لحظه ی خداحافظی همیشگی با معشوقه”
آثار زیبای آقای علی شیبانی ، خانم سیده فاطمه مولانا و آقای حجت حصاری گرامی،
به صورت مشترک به عنوان اثر برتر این چالش شناخته شده اند،
به این سه بزرگوار تبریک گفته و برایشان آرزوی پایداری موفقیت و سلامتی و شادمانی میکنیم.
علی اکبر یاغی تبار ، شاعر خوش نام و خوش آوازه ی ایران که تدریس این کارگاه را در بخش کلاسیک و ترانه بر عهده دارد،
به همراه سابیر هاکا،شاعر جوان و خوش نام که در این دوره از کارگاه به صورت افتخاری تدریس بخش شعر نو را بر عهده دارد،
به صورت مشترک داوری این چالش را انجام داده اند و هر کدام یک از این دو بزرگوار شعر های مربوط به بخش خود را داوری نموده اند.
تمامی آثار شرکت کنندگان عزیز توسط این دو بزرگوار به صورت دقیق بررسی شده،
با توجه به فاکتورهای نوشته شده در جدول زیر، هر فاکتور به صورت مستقل بررسی شده و نمره داده شده است.
تعداد قابل توجهی از عزیزان کارگاه در این چالش شرکت نموده اند،
نتیجه ی نهایی آثار بررسی شده در جدول زیر به نمایش آمده است.
(به منظور عدم ایجاد نا امیدی در عزیزان شرکت کننده رتبه های پایین با کد ذکر شده و از اعلام نام خودداری شده.)
علی شیبانی:
آمدی چون فرشته ای خاکی
با دو بال سفید افلاکی
دامنم را به عشق آلودی
ساده و درنهایت پاکی
دختری از تبار وسوسه ها
لب شرابی و چشم تریاکی
نقش تاریخ عشقبازی ها
گوشهٔ چشمهات حکاکی
توهراسان و مضطرب بودی
من ولی با تمام بی باکی-
دل به دریای هرچه باداباد
زدم و مثل بادها شاکی
سر من گرم باتو بودن بود
شعرهایی که گفته ام حاکی
درهمین گیرودار خواب وخیال
غرق در مستی و غزلناکی
تا به خودآمدم پرستو وار
جاده را پرزدی به چالاکی
رفتی وآخرش نفهمیدم
بی وفا!کی؟کجا؟چرا؟باکی؟
# #
جاده ها! جز سفر چه می فهمید؟
جاده ها! إی دهانتان خاکی!
سیده فاطمه مولانا:
عاقبت فصلِ تلخِ قصّه رسید
فصلِ سردِ زوال و موسمِ کوچ
بعد از این زندگی سراسر هیچ
بعد از این زندگی پُر است از پوچ
روحم از زخمِ روزگار به بند
تنم از بارِ زندگی رنجور
همه شب خوابِ مرگ میبینم
تشنه ی جان پناهِ غربتِ گور
پُرم از زهرِمارِ تدریجی
پُرم از روزهای تکراری
پُرم از گریه های پی در پی
غرق در لذّتِ خودآزاری
گفته بودم که بی تو میسوزد
دشتِ دستانِ بی جوانه ی من
شبحِ مرگ لانه میسازد
روی دیوارِ آشیانه ی من
میروم از خودم فرار کنم
باید از روزگار کم بشوم
میروم در خودم هبوط کنم
ساکنِ وادیِ عدم بشوم!
حجت حصاری:
کاش مابین ماندن و رفتن، مثل یک بغض گیر می کردی
من خداحافظی نمی کردم تو مرا ناگزیر می کردی
اشک هایم امان نمی دادند کاش اشک مرا نمی دیدی
تو که یک پا “شریعتی” بودی کاش من را “کویر” می کردی
گرچه زیبایی تو حرف نداشت از تو گفتن برایم آسان بود
تا برای تو یک غزل بشوند واژه ها را اجیر می کردی
گفته بودی که عشق کافی نیست گفته بودی به فکر نان باشیم
درد ما نان نبود، من را تو با دو تا بوسه سیر می کردی
گرچه دستت نسیم سردی داشت باز با گرمی همان لبخند
لحظه ی تلخ یک جدایی را داشتی دلپذیر می کردی
تو که قدر مرا ندانستی… من که خود مرد زندگی بودم
آرزو داشتم که عمرت را پای یک مرد پیر می کردی
برای آگاهی از شرایط ثبت نام و نحوه ی برگزاری کارگاه شعر و ترانه یاغیانه کلیک کنید.
“آکادمی دکلمه و گویندگی دکلمافون ، پشتیبان اخبار و مسابقات کارگاه شعر و ترانه یاغیانه”
ادمین آکادمی دکلمافون
- علی شیبانی و حجت حصاری – هنرجویان برتر عکس نوشته ۱ – کارگاه یاغیانه – دوره ۴
- رسول عالم – نفر برتر چالش گروهی دکلمه دکلمافون – دوره ۱۳
0